وحید سالمی، خبرنگار- عکاس خبرگزاری آسوشیتدپرس در تهران، گزارشی از حالوهوای این روزهای تهران، در میانهٔ مذاکرات هستهای ایران و آمریکا، منتشر کرده است که در زیر میخوانید:
وقتی داشتم آماده میشدم عکسی از دیوار سفارت سابق آمریکا در پایتخت ایران بگیرم، یکی از رهگذرها صدایم کرد.
«هر عکسی دوست داری بگیر، بعداً همهاش رو برمیدارن».
این لحظه نشانهٔ بسیار مهمی بود، چون دیوارنوشتهها مدتهاست به بخشی از خصیصهٔ سفارت آمریکا در تهران تبدیل شده است، ساختمانی که از زمان بحران گروگانگیری سال ۱۳۵۸، توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان یک مرکز فرهنگی اداره میشود و روابط ایران و آمریکا را خدشهدار کرده است.
امروز، ایران در حال مذاکره با آمریکا برای دستیابی به یک توافق دیپلماتیک احتمالی بر سر برنامهٔ هستهایش است و تصور دوباره روابط با غرب و دنیای بیرون، به نظر ممکن اما سخت میآید.
ماجرای عکاسی و کار به عنوان یک خبرنگار-عکاس در تهران، زادگاه من، اینگونه است که ایرانیها در خیابان به سراغت میآیند و نظرشان را میگویند. و گاهی، حتی وقتی چیزی را به زبان نمیآورند، در تصاویری که میگیرم، آن را میبینم.
این موضوع بهخصوص دربارهٔ تغییری است که در نحوه پوشش زنان میبینم، چه در راهروهای قدیمی بازار بزرگ تهران و چه در خیابانهای لوکس شمال شهر. زنان هر روز از حجاب اجباری، یا همان روسری، میگریزند، در حالی که تندروها تلاش میکنند قانون را اعمال کنند و علیه چیزی که «تهاجم فرهنگی غرب» مینامند، دست به اقدام میزنند.
در عین حال، دولت اصلاحطلب مسعود پزشکیان به نیروی انتظامی و دیگران توصیه کرده است که در زمینهٔ اجرای محدودیتهای حجاب احتیاط کنند. آنها معتقدند که مشکلات زیادی در ایران وجود دارد، بهویژه که اقتصاد کشور در وضعیت بحرانی است.
تحریمهای آمریکا اقتصاد ایران را ویران کرده است. در چند سال اخیر، ارزش ریال سقوط زیادی داشته است. مشکلات اقتصادی، مردم را نسبت به حکومت دینی کشور بیشتر بدبین کرده است.
و مردم تهران در حالی که به زندگی روزمرهشان ادامه میدهند، منتظر خبر جدیدی از مذاکرات بین ایران و آمریکا هستند که تا کنون پنج دور آن برگزار شده است.
این را در عکسهایم میتوان دید؛ یک فروشنده منتظر است تا تختههای فرش خود را در گوشهای تاریک از بازار بفروشد. زنان بدون حجاب اجباری، قلیان میکشند. زن دیگری، با چادر کامل و سیاهپوش، در حیاط یک مسجد نماز میخواند.
همه اینها ممکن است متناقض به نظر برسد، اما زندگی در اینجا جاری است. ضربان تهران، با جمعیتی حدود ده میلیون نفر، همواره در حال تپیدن است و حال که منتظر نتیجهٔ مذاکرات است، گویی ضربان خودش را در لحظهای متوقف کرده است.